لبخند موذیانه رفسنجانی در هنگام کتک خوردن صباغیان و معین فر در مجلس


آقای رفسنجانی این عكس را حتما به یاد دارد.آن خنده موذیانه كه برلبانت نقش بسته در واقع هم اكنون به گریه ای در غم فراق مهدی هاشمی كه آواره گشته و یارانت كه به تو نارو زدند تبدیل شده.دیگر نوه ات هم نمیتواند براحتی نفس بكشد.فائزه را به بند كشیده اند وبه محسن انگ دزدی میزنند و به عفت تهمتهای ناروا و به فاطی زور بازو نشان میدهند تا خدای نكرده فائزه وار سخن نراند.وچه تشابه عجیبی بین مهدی هاشمی از تبار منتظری با مهدی هاشمی از تبار بهرمان وجود دارد.شاید اگر دیر بجنبی سرنوشت مشابهی هم در انتظار او خواهد بود.

صباغیان جزئیات درگیری های آنروز را اینگونه شرح می دهد:

"مشت محکمی از طرف آقای اسدی نیا به گردنم خورد و بقیه نمایندگان نامبرده روی سرم ریختند و مشت و لگد بود که نثارم می شد... دیدم آقای معین‌فر بر روی زمین افتاده بود؛ صورتش ورم کرده و آثار ضرب زیادی در پای چشمش دیده می شد و آقای هادی غفاری فحش های بسیار رکیک و زننده و ناموسی نثار ما می کرد. بالاخره با دخالت آقایان انصاری راد، احمد ناطق نوری، زائری، عزت الله سحابی از حمله نمایندگان که عبارت از آقایان اسدی نیا، عابدین زاده، هادی غفاری، الله بهداشتی، عزت الله دهقان و... بود، جلوگیری نموده و آقای معین‌فر و مرا از مجلس بیرون بردند. در همین موقع که از سالن مجلس خارج می شدیم، کسی از پشت سر با کف دست محکم به سرم کوبید؛ برگشتم دیدم آقای هادی غفاری است..."

هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود از این رویداد اینگونه یاد می کند:

"سه شنبه 10 آبان 1362 در جلسه‌ علنی‌، آقای‌ [هاشم‌]صباغیان‌ [نماینده‌ تهران‌] در نطق‌ پیش‌ از دستور، با مظلوم‌ نمایی‌،جریان‌ برخورد روز جمعه‌ را گفت‌ و آخر صحبت‌ او آقای‌ قره‌باغ‌ دخالت‌ کرد و دعوایشان‌ شد. به‌کتک‌ کاری‌ رسید. تریبون‌ را قطع‌ کردم‌ و پخش‌ از رادیو قطع‌ شد. آقایان‌ [علی‌ اکبر]معین‌فر و[هاشم‌] صباغیان‌ را به‌ اتاقی‌ منتقل‌ کردند و تحت‌ حفاظت‌ گرفتند. جلسه‌ را دوباره‌ شروع‌ کردم‌ وبرای‌ مردم‌ ماجرا را مختصرا توضیح‌ دادم."

معین‌فر نیز حمله هادی غفاری را به شرح زیر توضیح می دهد:

"حضار جلسه ملاحظه کردند که حدود 10 نفر از نمایندگان محترم بر سر آقای صباغیان ریختند و با ضربات مشت و لگد ما را مضروب و مصدوم کردند. خصوصاً حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای هادی غفاری با خارج ساختن کفش از پای خود و کوفتن های مرتب بر سر و صورت و بدن اینجانب گوی سبقت را از دیگران ربودند. ایشان همچنین فحش های عرضی و ناموسی زن، مادر و خواهر نثار من کردند که مستوجب حد است."

و بالاخره مرحوم فخر الدین حجازی هم که آنروزها طبع شعرش گل کرده بود، داستان حمله هادی غفاری به معین فر را در قالب شعر کوتاهی اینگونه به نظم در آورد:

"معین‌فر مقاوم چو پیلان مست/ به این سوی و آن سوی می برد دست

که ناگاه غفاری خشمگین/ برآورد دستانش از آستین

بزد مشت بر کله چاق تن/ که خون از سرش گشت فواره زن"



0 نظرات "لبخند موذیانه رفسنجانی در هنگام کتک خوردن صباغیان و معین فر در مجلس"